دیدن واقعیت ، آن گونه که هست !

دیدن واقعیت ، آن گونه که هست !

موضوع : موضوعات بیشتر ,داستانک , | تاریخ : جمعه 15 آذر 1398 زمان : 2:14 | بازدید : 16
نویسنده : ماحی | نظرات (0)

 

می گویند چند مرغ و خروس سبزی های باغچه مردی را می خوردند .

مرد شروع کرد به " کیش کیش کردن " تا آن ها را از سبزی ها دور کند ؛ اما مرغ و خروس ها هروقت صدای کیش کیش می شنیدند ، کنجکاوانه به هم می نگریستند و از هم می پرسیدند که مخاطب مرد کیست !؟
و بعد انگار که متوجه نمی شدند ، دوباره به خوردن سبزی ها مشغول می شدند .
***

سرانجام آن مرد طاقت نیاورد ، لنگه کفشی برداشت و به وسط مرغ و خروس ها پرتاب کرد .

لنگه کفش به بال و سینه ی یکی از خروس ها خورد و او با سر و صدای زیاد از باغچه فرار کرد و به گوشه ای پناه برد .

بقیه مرغ و خروس ها که شاهد این ماجرا بودند با تاسف سری تکان دادند و گفتند :
" آهان ! پس کیش کیش اسم این خروس بود !
ببین چقدر ماهرانه خودش را به نداستن و بی خبری می زد ! عجب خروس مکاری بود ! حقش بود که این بلا سرش آمد ."

و بعد به خوردن سبزی های باغچه ادامه دادند !

این طنز تلخ زبان حال خیلی از ما آدم هاست ، ما همیشه خودمان را در بهترین جایگاه و سطح اخلاقی قرار می دهیم !

منبع : مجله موفقیت .

ارسال نظر برای این مطلب


کد امنیتی رفرش