داستان زیبا

آدم فضایی ها !

موضوع : موضوعات بیشتر ,داستانک , | تاریخ : پنجشنبه 21 آذر 1398 زمان : 13:06 | بازدید : 28
نویسنده : ماحی | نظرات (0)

چند هفته ای هیچکس ازش خبر نداشت، ناگهان ناپدید شده بود.

خودت رو بذار جای من،

یه روز از خواب بلند شی و بفهمی بچه ات غیب شده.

می دونی من و اون هیچ وقت با هم مشکل نداشتیم.

فکر می کردیم شبونه گذاشته رفته، حتی با خودمون گفتیم شاید مرده ! ***


سکوت !

موضوع : موضوعات بیشتر ,داستانک , | تاریخ : یکشنبه 17 آذر 1398 زمان : 20:57 | بازدید : 21
نویسنده : ماحی | نظرات (0)

اینگونه نبود که سکوت معادل حرف نزدن باشد،

اینگونه نبود که انسان این قضیه را کشف کند که اگر زبانش را نچرخاند، که اگر لب هایش را به هم بفشارد، چیزی به نام سکوت را خلق کرده است. نه!

سکوت بعدها اختراع شد؛ یعنی آن دوران که همه ی زبان ها اختراع شده بودند، همه ی حروف الفبا.

اتفاقا سکوت چیزی بود که برای کمک کردن به حرف زدن اختراع شد ! ***

تنهایی

موضوع : موضوعات بیشتر ,داستانک , | تاریخ : یکشنبه 17 آذر 1398 زمان : 20:50 | بازدید : 22
نویسنده : ماحی | نظرات (0)

دعوایمان شده بود.

هیچوقت حتی فکرش را هم نمیکردم که یک روز مجبور شوم با موجودی که از من کوتاه تر، نرم تر و به مراتب زیبا تر است، بجنگم ! ***

دیدن واقعیت ، آن گونه که هست !

موضوع : موضوعات بیشتر ,داستانک , | تاریخ : جمعه 15 آذر 1398 زمان : 2:14 | بازدید : 19
نویسنده : ماحی | نظرات (0)

 

می گویند چند مرغ و خروس سبزی های باغچه مردی را می خوردند .

مرد شروع کرد به " کیش کیش کردن " تا آن ها را از سبزی ها دور کند ؛ اما مرغ و خروس ها هروقت صدای کیش کیش می شنیدند ، کنجکاوانه به هم می نگریستند و از هم می پرسیدند که مخاطب مرد کیست !؟
و بعد انگار که متوجه نمی شدند ، دوباره به خوردن سبزی ها مشغول می شدند .
***